تحلیل دکتر امینیان در رابطه با برقراری آتش‌بس موقت میان ایران و رژیم صهیونی

بسم الله الرحمن الرحیم

نظر به برقراری آتش‌بس موقت میان ایران و رژیم صهیونی که در صورت عدم شکل‌گیری ائتلافی برای حمایت از دست‌کم یکی از طرفین به تدریج عملیاتی می‌شود و با توجه به ظهور دور جدیدی از فرصت‌ها و چالش‌ها در ماه‌های پیشِ رو، تحلیل زیر خطاب به تصمیم‌سازان، فعالان فرهنگی و اجتماعی، مراجع فکری و رسانه‌‌های کشور ارائه می‌شود:


1. اهداف اعلامی رژیم صهیونی در آغاز جنگ، تضعیف قدرت هسته‌ای و بالستیک ایران بود که آنچه در توان آن بود در حمله پیشدستانه طی دو روز اول انجام شد. تنها قسمت باقیمانده از آن هدف، حمله مخرب به پایگاه فردو، اصفهان و نطنز بود که به دلیل پدافند قدرتمند ایران برای تل‌آویو به دست نیامد. در نتیجه ایالات متحده با فشار لابی صهیونی بر شخص ترامپ وارد بازی شد و با تجهیزات پیشرفته خود به گونه‌ای حمله کرد که دست‌کم تل‌آویو را قانع کند از آن پس جز فرسایش خطرناک، بهره‌ای از جنگ ندارد. از آن سو اهداف اعلامی جمهوری اسلامی ایران نیز پس از وقوع حملات صهیونی، بیچاره‌کردن آنها به گونه‌ای بود که محاسبات دشمن را اصلاح کند و هیچ سیاستمدار اسرائیلی از این پس نتواند گزینه حمله مستقیم به ایران را برابر افکار عمومی صهیونیست‌ها مطرح کند. ایران نیز با دست قدرتمند سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و همراهی ارتش قهرمان، طی چند روز با امواج متعدد، حملات بیرحمانه‌ای را در مناطق مختلف اشغالی انجام داد و تا حد مطلوبی به هدف خود دست یافت.


2. در شرایطی که دو طرف، دستاورد نظامی بزرگ دیگری در صورت تداوم درگیری نداشتند، تلاش کرده (و می‌کنند) پایان آن را با نمایشی قدرتمندانه صورت دهند تا ابتکار عمل و برساخت ذهنی ناظران را در دست بگیرند. ترور یک دانشمند هسته‌ای دیگر و تداوم حمله به تهران از سوی رژیم صهیونی و همچنین عملیات بشارت فتح علیه پایگاه‌های آمریکا در منطقه و حمله آخر به مناطق جدید در سرزمین‌های اشغالی از سوی ایران در این قالب تحلیل می‌شود. از آن سو ترامپ نیز به عنوان بازیگر سوم، با پاسخ‌ندادن به حمله ایران علیه پایگاه‌های آمریکا در منطقه تلاش کرد برساختی که از خود در آمریکا به عنوان پایان‌دهنده به مداخلات واشنگتن در جهان ساخته بود و به دلیل حمله به تاسیسات هسته‌‎ای ایران تا حدی آسیب دیده بود، بازسازی کرده و خود را در افکار عمومی جهان به عنوان پایان‌دهنده به نزاع خطرناک ایران و اسرائیل به تصویر بکشد.


3. در شرایطی که همدلی چشمگیری میان اقشار مختلف مردم، فعالان اجتماعی و گروه‌های سیاسی برای مقابله جدی با تهدیدات رژیم صهیونی شکل گرفته بود، تداوم درگیری‌ها به دلیل ابهام در هدف پایانی، اختلال در زندگی روزمره و بازنمایی رسانه‌ای طرف مقابل از خود به عنوان خواهان صلح و پیشرفت، ممکن بود منجر به انشقاق داخلی در ایران و کاهش تاب‌آوری ملی شود؛ مضاف بر اینکه با وجود حمایت جدی واشنگتن و برخی دولت‌‎های اروپایی از رژیم صهیونی، حمایت جدی از سوی چین و روسیه نسبت به ایران صورت نگرفت. حتی قطعنامه پیشنهادی چین و روسیه زمانی در شورای امنیت مطرح شد که پایگاه‌های هسته‌ای ما مورد اصابت قرار گرفته بود. این مسئله خبر توافق شفاهی ترامپ با سران شرقی طی ماه‌های گذشته در این مورد که ایران نباید قدرت نابودی اسرائیل را داشته باشد، تایید می‌کند و نشان می‌دهد تداوم جنگ با هدف نابودی اسرائیل از راه نظامی حتی با واکنش متحدان راهبردی ما روبرو خواهد شد. این مسئله به تدریج از سوی جناح‌ غرب‌ستیز در کشور مورد پذیرش قرار می‌گیرد که هدف خود برای نابودی اسرائیل را حفظ کنند اما در انتخاب تاکتیک، بیش از پیش هوشمندانه و با صبر راهبردی عمل کنند.


4. جنگ تحمیلی اسرائیل برای جناح غربگرا در ایران نیز فرصت دیگری برای شناخت دشمن فراهم کرد. اگر گروهی تصور می‌کردند حمایت رژیم صهیونی از جنبش‌های اعتراضی و اغتشاش‌گونه در ایران، صادقانه است یا دست کم می‌تواند در کوتاه‌مدت به یک همکاری تاکتیکی بیانجامد، اکنون تجاوز آشکار به زیرساخت‌ها، دانشگاه، صداوسیما و دانشمندان ایرانی این انگاره را باطل کرد. گروه‌هایی از مردم که به امید تنش‌زدایی با غرب به دکتر پزشکیان رأی داده بودند، اکنون پاسخ حسن نیت خود را با خباثت واشنگتن دریافتند که چگونه در میانه مذاکرات و علی‌رغم خویشتن‌داری ایران در سال گذشته از انجام عملیات وعده صادق 3، در حمله کنونی رژیم صهیونی علیه ایران همراهی کرد؛ کمااینکه پیشتر نیز در سال 1396 و با وجود رأی اکثریت مردم به دکتر حسن روحانی، این آمریکا بود که از برجام خارج شد و به بهانه‌های جدید، تحریم را تشدید کرد. بنابر این جنگ اخیر، موضع‌‎گیری جناح‌‌های سیاسی کشور را در حوزه سیاست خارجی تغییر خواهد داد و آنها را با محوریت شخصیت وحدت‌بخش و مواضع واقع‌بینانه رهبر حکیم انقلاب، به یکدیگر نزدیکتر خواهد کرد.


5. سیاست داخلی رژیم صهیونی در جنگ اخیر با یک شوک روبرو شد که متهم اصلی آن، هر چقدر هم بخواهد همبستگی دینی و ملی را در دوران بازسازی پس از جنگ تقویت کند، شخص نخست‌وزیر است زیرا دست‌فرمان نتانیاهو در سیاست خارجی، صدماتی به سرزمین‌های اشغالی وارد کرد که نه تنها بی‌سابقه بود بلکه مردم عادی برای آن آماده نشده بودند. قطعاً وام‌های خارجی برای بازسازی اسرائیل هزینه خواهد شد اما انگاره‌ای که این رژیم در ذهن شهرک‌نشینان و دولت‌های منطقه از خود به عنوان قدرت آینده‌ساز ساخته بود و تصویری که از ایران به عنوان گزینه‌ای برای تکرار سناریوی لیبی یا عراق به خورد جناح‌های تندرو و بی‌قانون در منطقه و غرب می‌داد، بر اثر اصابت هولناک موشک‌های ایرانی با حمایت ملی منجسم ایرانیان به شدت تخریب شده و با هیچ روشی در کوتاه و حتی میان‌مدت بازسازی نمی‌‎شود.


6. حاکمیت ایران طی روزهای جنگ، انگاره جدیدی از خود در ذهن ایرانیان، دولت‌ها و مردم منطقه و جهان ساخت. این چهره پرقدرت چهار رکن دارد: انسجام ملی، اراده سیاسی، پیشرفت‌های نظامی و عملگرایی اخلاقی. جنگ اگر چه خرابی‌هایی در پایتخت و چند شهر بر جای گذاشته که ممکن است جبران اقتصادی آن منجر به نارضایتی‌ برخی اقشار آسیب‌‎دیده و افزایش تورم برای دهک‌های کم‌درآمد شود، اما سرمایه اجتماعی و سیاسی جدیدی در اختیار ایران قرار داد که حالا می‌تواند علاوه بر اثبات حقوق هسته‌ای، بکارگیری اهرم‌های جدید مانند خروج از ان.پی.تی و تعیین‌کنندگی در مناسبات منطقه را آزمون کند و با مردم جهان در مورد این «ایرانِ» جدیدی که شناخته‌اند و برای آیندهٔ بشر می‌توانند روی قدرت آن حساب باز کنند، گفت‌و‌گو کند.


7. مقاومت ایران در جنگ تحمیلی اسرائیل، گزینه صلح بزرگ را که ترامپ مدعی آن است کنار گذاشت و نشان داد بکارگیری قدرت سخت برای تسلیم انقلاب ایران نتیجه عکس می دهد چون مردم، روحانیت و سپاه را که داعیه دار اصلی انقلابند، متحدتر می کند. شاید برخی متحدان منطقه‌ای ایران در لبنان، سوریه و فلسطین را تضعیف کرده باشند اما خطای محاسباتی آنها موجب شده اکنون در صورت تداوم هوشمندی و مقاومت سیاستمداران ایرانی، طرف‌های غربی در دو خواسته دیگر خود یعنی توقف غنی‌سازی و کنارگذاشتن برنامه موشکی به عقب‌نشینی فکر کنند. صلح نابرابر به ایران تحمیل نشد هرچند نزاع کنترل‌شده‌ای در قالب چالش‌های امنیتی (به ویژه حملات هوایی) برای ایران، رژیم صهیونی و آمریکا در منطقه تداوم خواهد یافت. امید طرف مقابل آن است که در یک برنامه بلندمدت‌تر و نرم، ایران را تضعیف کند و پس از چند ماه یا حتی چند سال، با یک اقدام غافلگیرانه دیگر از بیرون یا داخل به تغییر نظام یا دست‌کم صلح نابرابر دست یابد.


8. مقاومت ایرانیان، طرح غرب برای آغاز دوره استعماری جدید در منطقه به اسم قراردادهای صلح و شکوفایی را نه تنها برای ایران بلکه برای منطقه نیز به تعویق انداخت. ائتلافی که پس از هفتم اکتبر بین اسرائیل، آمریکا، دولت‌های اروپایی و پیروان آنان در منطقه شکل گرفت آن رخداد را به عنوان فرصتی برای حذف مکتب مقاومت به ضرر آینده مسلمانان مغتنم می‌دید اما اکنون نسل جوان و نوجوان ایرانی که جنگ را تجربه نکرده بود و اسیر توهم قدرت‎نمایی غرب و سراب مهاجرت شده بود، نگاه امیدوارانه‌تری به ایران دارد؛ کمااینکه جریانی که در هر یک از کشورهای منطقه هوادار ایده سه گانه «جمهوری اسلامی ایران» بوده (یعنی ترکیب دین در هویت جمعی کشورهای اسلامی که فعلاً شامل دوگانه ملیت و تجدد است)، دست بازتری در فضای داخلی کشور خود پیدا کرده است. البته یقیناً طرف مقابل تلاش می‌کند با روایت‌پردازی انحرافی از جنگ اخیر، ذهنیت نسل آینده جهان اسلام را برای همراهی با رویکرد سکولاریسم غربگرا که سالهاست در جهان اسلام ترویج می‌شود آماده نگه دارد. فعالان فرهنگی و اجتماعی در این مورد نقش پررنگی دارند که مکتب مقاومت را از انحصار چند شخصیت خارج کرده و آن را به عنوان رویکرد واقع‌بینانه (و نه ایدئولوژیک یا شبه‌علم) برای حفظ منافع جهان اسلام مقابل پیشروی عیان قدرت‌های جهانی ترویج کنند؛ ان شاء الله.

 

مهدی امینیان
دبیر کارگروه مطالعات سیاسی اجتماعی اسلام


کلیه حقوق متعلق به پژوهشکده مطالعات اسلامی در علوم انسانی می باشد.